اشکای ماسیده ابری که باریده مردی که صد ساله نخوابیده
نزدیک من نشو که برگ ریزونه من ساعتم با مرگ میزنهکابوس هرشبم بغض تو بود و بس
گریه که میکنی میفتم از نفس
کشیدی به آغوش اجازه ندادی بمیرم
کجایی که بی تو
نمیتونم آروم بگیرمدل به خودم بستم از آدما خستم جز خاطره چی مونده رو دستم
بی تو کم آوردم هزار دفه مردم چشماتو بستی و زمین خوردم
کابوس هرشبم بغض تو بود و بس
گریه که میکنی میفتم از نفس
کشیدی به آغوش اجازه ندادی بمیرم
کجایی که بی تو
نمیتونم آروم بگیرم