معنی کلمه ی اسب به انگلیسی همراه با چند مثال
معنی کلمه ی اسب به انگلیسی همراه با ۱۰ مثال کاربردی
![](/wp-content/uploads/2023/09/انگلیسی-780x470.webp)
معنی کلمه “اسب” به انگلیسی “horse” است. در زیر برای شما چند مثال با کلمه ی اسب برای شما آماده کرده ایم.
1. I went horseback riding on the beach during my vacation.
در تعطیلاتم بر روی اسب در ساحل سوار شدم.
2. My sister has a beautiful white horse named Snowflake.
خواهرم یک اسب سفید زیبا به نام برفچین دارد.
3. Horses are often used for transportation in rural areas.
اسبها در مناطق روستایی اغلب برای حمل و نقل استفاده میشوند.
4. I enjoy watching horse racing on television.
از تماشای مسابقات اسبدوانی در تلویزیون لذت میبرم.
5. The knight rode his horse into battle.
شوالیه با اسب خود وارد جنگ شد.
6. My grandfather used to work on a horse farm when he was younger.
پدربزرگم در جوانی در یک مزرعه اسب کار میکرد.
7. Horses are herbivores and mainly eat grass and hay.
اسبها گیاهخوار هستند و اصلیترین غذایشان علف و یونجه است.
8. The jockey won the race by riding his horse to victory.
جاکی مسابقه را با سوار شدن بر اسبش تا پیروزی برد.
9. Some people believe that horses have a strong bond with humans and can sense their emotions.
بعضی افراد معتقدند که اسبها با انسانها ارتباط قوی دارند و میتوانند احساسات آنها را درک کنند.
10. Horses are known for their speed and agility, making them excellent competitors in equestrian sports.
اسبها به خاطر سرعت و زرنگیشان شناخته میشوند که آنها را به رقابتکنندگان برتر در ورزشهای اسب سواری تبدیل میکند.