گوته کیست؟ (زندگی شاعر و نویسنده آلمانی)
گوته کیست؟ بیوگرافی کامل شاعر و دولتمرد آلمانی
آیا میدانید گوته کیست؟ رماننویس، نمایشنامهنویس، شاعر و دولتمرد آلمانی بود که با عنوان ویلیام شکسپیر آلمانی شناخته شده است. گوته که در طول زندگی خود به موفقیتهای ادبی و تجاری دست یافت، یکی از تأثیرگذارترین چهرهها در ادبیات عصر مدرن باقیمانده است.
بیوگرافی گوته
یوهان ولفگانگ فون گوته زاده ۲۸ اوت ۱۷۴۹ و در تاریخ ۲۲ مارس ۱۸۳۲ درگذشت. گوته در یک خانواده ثروتمند بورژوا در فرانکفورت آلمان به دنیا آمد.
پدرش، یوهان کاسپار گوته، مردی اهل تفریح بود که از پدرش پول به ارث برده بود و مادرش، کاترینا الیزابت، دختر بالاترین ارشد مقام در فرانکفورت بود. این زوج هفت فرزند داشتند، اگرچه تنها گوته و خواهرش کورنلیا تا بزرگسالی زندگی کردند.
تحصیلات گوته توسط پدرش دیکته شد و او در سن 8 سالگی به یادگیری لاتین، یونانی، فرانسوی و ایتالیایی پرداخت. گوته در سال 1765 در دانشگاه لایپزیگ به تحصیل در رشته حقوق پرداخت.
در آنجا عاشق آن کاترین شونکوپف، دختر صاحب مسافرخانه شد و یک جلد شعر شاد به نام آنت را به او تقدیم کرد. اما در نهایت آن کاترین با مرد دیگری ازدواج کرد.
اولین نمایشنامه بالغ گوته، شرکای جنایت Die Mitschuldigen (1787)، یک کمدی است که پشیمانی یک زن را پس از ازدواج با مرد اشتباهی به تصویر میکشد.
آشنایی با هردر
در سال 1770 به استراسبورگ نقلمکان کرد تا مدرک حقوق خود را به پایان برساند. در آنجا بود که او فیلسوف یوهان گوتفرید هردر، رهبر جنبش فکری Sturm und Drang (طوفان و استرس) را ملاقات کرد.
این دو با هم دوست صمیمی شدند. هردر بر رشد ادبی گوته تأثیر گذاشت و علاقه خود را به شکسپیر برانگیخت و او را با فلسفهای رو به رشد آشنا کرد که زبان و ادبیات در واقع بیانگر یک فرهنگ ملی بسیار خاص هستند.
فلسفه هردر در تضاد با ادعای هیوم قرار داشت: انسانها در همه زمانها و مکانها بهقدری یکسان هستند که تاریخ از هیچچیز جدید یا عجیبی به ما اطلاع نمیدهد.
این ایده الهامبخش گوته شد تا در حومه رودهای راین سفر کند و آهنگهای محلی زنان محلی را جمعآوری کند تا بتواند فرهنگ آلمانی را در نابترین شکل آن به طور کامل درک کند.
در دهکده کوچک Sessenheim، زنی را ملاقات کرد و عمیقاً عاشق Friederike Brion شد، او را ده ماه بعد ترک کرد، زیرا از تعهد ازدواج میترسید.
موضوع زن رها شده اغلب در آثار ادبی گوته دیده میشود، بهویژه در پایان فاوست اول و محققان را به این باور میرساند که این انتخاب برای او سخت بود.
راهاندازی دفتر حقوقی
این چند سال از پربارترین سالهای گوته بود که شاهد تولید بالای شعر و همچنین چندین قطعه نمایش بود. بااینحال، گوته این دوره را با قصد حقوق آغاز کرد.
او یک دفتر حقوقی کوچک در فرانکفورت راهاندازی کرد. حرفه او بهعنوان یک وکیل به طور قابلتوجهی کمتر از سایر مشاغل او موفقیتآمیز بود و در سال 1772، گوته به دارمشتات سفر کرد تا به دادگاه عالی امپراتوری مقدس روم بپیوندد تا تجربه حقوقی بیشتری کسب کند.
در راه، داستانی درباره یک راهدار معروف قرن شانزدهم شنید که در طول جنگ دهقانان آلمانی به شهرت رسید و در عرض چند هفته گوته نمایشنامه گوتز فون برلیشینگن را نوشت. این نمایشنامه در نهایت پایههای کهن الگوی قهرمان رمانتیک را تعیین میکند.
دعوت به دربار دوک وایمار
به اعتبار شهرتش، در سال 1774 هنگامی که 26 ساله بود، گوته به دربار دوک ۱۸ساله وایمار، کارل آگوست، دعوت شد. گوته دوک جوان را تحت تأثیر قرار داد و کارل آگوست از او دعوت کرد تا به دربار بپیوندد.
گوته اگرچه برای ازدواج با یک زن جوان در فرانکفورت نامزد کرده بود، اما احتمالاً احساس خفقان میکرد، زادگاهش را ترک کرد و به وایمار نقلمکان کرد، جایی که تا پایان عمر در آنجا ماند.
کارل آگوست کلبهای درست خارج از دروازههای شهر به گوته داد و مدتی نگذشت که گوته را یکی از سه مشاور خود کرد، موقعیتی که گوته را مشغول نگه داشت.
در سال 1776، او با شارلوت فون اشتاین، زنی مسنتر که قبلاً ازدواج کرده بود، ملاقات کرد. بااینحال، آنها پیوندی عمیقاً صمیمی، هرچند هرگز فیزیکی نداشتند، که به مدت 10 سال ادامه داشت.
گوته در دوران حضور در دربار وایمار، عقاید سیاسی خود را مورد آزمایش قرار داد. او مسئول کمیسیون جنگ ساکس وایمار، کمیسیونهای معادن و بزرگراهها بود، به تئاتر محلی پرداخت و برای چند سال وزیر خزانهداری دوکنشین شد که او را برای مدت کوتاهی کموبیش نخستوزیر کرد.
سفر گوته به ایتالیا
در سالهای 1786-1788، کارل آگوست به گوته اجازه داد تا به ایتالیا سفر کند، سفری که تأثیر ماندگاری بر رشد زیباییشناختی او داشت.
گوته این سفر را به دلیل علاقه زیادش به هنر کلاسیک یونان و روم انجام داد. گوته علیرغم انتظارش برای عظمت رم، بهشدت از وضعیت ویرانی نسبی آن ناامید شد و مدتی بعد آنجا را ترک کرد.
در عوض، در سیسیل بود که گوته روحی را که در جستجوی آن بود یافت. تخیل او توسط جو یونانی جزیره تسخیر شده بود و او حتی تصور میکرد که هومر میتواند از آنجا آمده باشد.
در طول این سفر، او با هنرمندان آنجلیکا کافمن و یوهان هاینریش ویلهلم تیشبین و همچنین کریستین ولپیوس که معشوقه او شد، ملاقات کرد.
اگرچه این سفر از نظر ادبی برای گوته بسیار مثمرثمر نبود، او اولین سال این سفر دوساله را در ژورنال خود شرح داد و بعداً بهعنوان یک عذرخواهی از رمانتیسم، تجدیدنظر کرد.
سال دوم که بیشتر در ونیز سپری شد، برای مورخان یک رمز و راز باقیمانده است. اما آنچه واضح است این است که چگونه این سفر عشق عمیق به یونان و روم باستان را برانگیخت که قرار بود تأثیری ماندگار بر گوته بگذارد، بهویژه در تأسیس ژانر کلاسیک وایمار.
انقلاب فرانسه
پس از بازگشت گوته از ایتالیا، کارل آگوست به او اجازه داد تا از تمام وظایف اداری خلاص شود و در عوض تنها بر شعر خود تمرکز کند.
در دو سال اول این دوره، گوته در آستانه تکمیل مجموعه کاملی از آثارش، از جمله بازبینی ورتر، 16 نمایشنامه و یک جلد شعر بود.
او همچنین مجموعهای کوتاه از شعر به نام ونیزی اپیگرام، حاوی اشعاری درباره معشوقش، کریستین نوشت. این زوج یک پسر داشتند و بهعنوان یک خانواده با هم زندگی میکردند، اما ازدواج نکرده بودند.
انقلاب فرانسه یک مناسبت تفرقهانگیز در حوزه فکری آلمان بود. بهعنوانمثال، دوست گوته، هردر، صمیمانه از او حمایت میکرد، اما خود گوته دوسوگراتر بود.
او در عین اعتقاد به اصلاحات، به منافع حامیان و دوستان بزرگوار خود وفادار ماند. گوته چندین بار کارل آگوست را در مبارزات علیه فرانسه همراهی کرد و از وحشت جنگ شوکه شد.
گوته با وجود آزادی و زمان تازهاش، خود را از نظر خلاقیت ناامید دید و نمایشهای متعددی را تولید کرد که روی صحنه موفق نشدند.
در عوض او به علم روی آورد: او نظریهای درباره ساختار گیاهان و اپتیک بهعنوان جایگزینی برای نیوتن ارائه کرد که آن را با عنوان مقالات نوری و مقاله در توضیح دگردیسی گیاهان منتشر کرد. بااینحال، هیچ یک از نظریههای گوته توسط علم امروزی تأیید نمیشود.
کلاسیکگرایی وایمار و شیلر
در سال 1794، گوته با فردریش شیلر، یکی که در حوزه ادبی در تاریخ مدرن غرب خاص بود، دوست شد. شیلر با گوته تماس گرفت و به او پیشنهاد داد که با هم مجله ای را راهاندازی کنند و نام آن را Die Horen گذاشتند. مجله موفقیتهای متفاوتی کسب کرد و سه سال بعد تولید آن متوقف شد.
مجسمهای از نویسنده آلمانی یوهان ولفگانگ فون گوته و شاعر و نمایشنامهنویس آلمانی فردریش شیلر در 4 ژوئن 2009 در وایمار، آلمان درست شد. این دو شخصیت بانفوذ ادبی آلمان بیشتر عمر خود را در وایمار گذراندند.
چند سال بعد برای گوته سخت بود. در سال 1803، دوره شکوفایی فرهنگ عالی وایمار گذشته بود. هردر در سال 1803 درگذشت، و حتی بدتر از آن، مرگ شیلر در سال 1805، گوته را عمیقاً غمگین کرد و احساس کرد که نیمی از خود را از دست داده است.
دوران ناپلئون
در سال 1805، گوته نسخه خطی تئوری رنگ خود را برای ناشرش فرستاد و سال بعد، فاوست یکم را تکمیل کرد. بااینحال، جنگ با ناپلئون انتشار آن را دو سال دیگر به تاخیر انداخت.
در سال 1806، ناپلئون ارتش پروس را در نبرد ینا شکست داد و وایمار را تصرف کرد. سربازان به خانه گوته حمله کردند و کریستین شجاعت زیادی از خود نشان داد و دفاع از خانه را سازماندهی کرد و حتی با خود سربازان درگیر شد.
خوشبختانه آنها به نویسنده ورتر رحم کردند. چند روز بعد، این دو سرانجام در یک مراسم ازدواج، رابطه ۱۸ساله خود را رسمی کردند.
گوته به دلیل بیخداییاش در برابر آن این سالها مقاومت کرده بود، اما در نهایت برای اطمینان از امنیت کریستین این تصمیم را گرفت.
سالهای آخر زندگی و مرگ گوته
در این زمان گوته پیر شده بود و به نظم بخشیدن به امور خود پرداخت. با وجود سن بالایی که داشت، او به تولید آثار زیاد خود ادامه داد.
او زندگینامه چهارجلدی خود را به پایان رساند (Dichtung und Wahrheit, 1811-1830) و یک نسخه دیگر از آثار جمعآوریشده را تکمیل کرد.
در سال 1818، درست قبل از اینکه 74 ساله شود، با اولریکه لوتزوو 19 ساله آشنا و عاشق او شد. او و خانواده اش پیشنهاد ازدواج او را رد کردند، اما این رویداد گوته را وادار کرد تا شعر بیشتری بنویسد. در سال 1829، آلمان هشتادمین سالگرد تولد مشهورترین شخصیت ادبی خود را جشن گرفت.
سال 1830، گوته با شنیدن خبر مرگ پسرش بهشدت بیمار شد. بعد از آن او بهقدری بهبود یافت که فاوست را در اوت 1831 به پایان رساند. در طول زندگی خود روی فاوست کار کرده بود.
چند ماه بعد او بر اثر سکته قلبی روی صندلی راحتی خود درگذشت. در نهایت گوته در کنار شیلر در آرامگاه شاهزادگان در وایمار آرام گرفت.
گوته در زمان خودش به شهرت خارقالعادهای دست یافت و جایگاه خود را هم در آلمان و هم در خارج از آن حفظ کرد، شاید بتوان گفت او مهمترین شخصیت میراث ادبی آلمان بود.