معنی کلمه ی پادشاه به انگلیسی همراه چند مثال
معنی کلمه ی پادشاه به انگلیسی (۱۰ مثال کاربردی)
معنی کلمه “پادشاه” به انگلیسی “king” است. در زیر برای شما چند مثال با کلمه ی پادشاه برای شما آماده کرده ایم.
1. The king ruled over his kingdom with authority and wisdom.
پادشاه با قدرت و حکمت بر پادشاهی خود حکمرانی میکرد.
2. The king wore a golden crown on his head, symbolizing his royal status.
پادشاه تاج طلایی را بر سر خود قرار داد و این تاج نشان از وضعیت سلطنتی او بود.
3. The king’s palace was adorned with exquisite artwork and luxurious furnishings.
قصر پادشاه با آثار هنری متفاوت و مبلمان لوکس زینت بخشیده شده بود.
4. The king issued a decree granting amnesty to all prisoners.
پادشاه فرمانی صادر کرد که به تمام زندانیان عفو میدهد.
5. The king’s death led to a succession crisis within the royal family.
مرگ پادشاه منجر به بروز بحران جانشینی در خانواده سلطنتی شد.
6. The king’s knights were renowned for their bravery and skill in battle.
شوالیههای پادشاه به خاطر شجاعت و مهارتهای خود در جنگ معروف بودند.
7. The king’s portrait was displayed in every government building as a symbol of authority.
نقاشی پادشاه در هر ساختمان دولتی به عنوان نمادی از قدرت نمایش داده میشد.
8. The king’s advisors provided counsel and guidance on matters of state.
مشاوران پادشاه در امور دولتی، مشورت و راهنمایی ارائه میکردند.
9. The king’s coronation ceremony was attended by dignitaries from all over the world.
مراسم تاجگذاری پادشاه با حضور مقامات از سراسر جهان برگزار شد.
10. The king’s reign brought prosperity and stability to the kingdom.
حکومت پادشاه ثروت و استقرار را به پادشاهی آورد.