سرگرمیموسیقی

متن آهنگ یازده ماه و بیست و نُه روز و چند هزار ساعت

ﻧﭙﺮس در ﻫﻮای ﺗﻮ
ﻛﺪام ﻟﺤﻈﻪ ﮔﻢ ﺷﺪم
ﻫﻤﺎن ﻫﻤﺎن زﻣﺎن ﻛﻪ رﻓﺘﻰ

ﻣﻦ از ﺷﺮوع ﻣﺎﺟﺮا
ﺑﻪ اﻧﺘﻬﺎ رﺳﻴﺪه ام
ﻧﺸﺎن ﺑﻪ آن ﻧﺸﺎن ﻛﻪ رﻓﺘﻰ

ﭘﺲ از ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ
ﻫﻮاﻳﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ
ﺟﻨﻮن ﻣﺮا ﻧﺪﻳﺪه ﮔﺮﻓﺘﻰ

در آن ﻏﺮوب ﺳﺮد ﺧﺰان
ﺗﻮ را ﺻﺪا زدم ﻛﻪ ﺑﻤﺎن
وﻟﻰ ﺗﻮ ﻧﺎﺷﻨﻴﺪه ﮔﺮﻓﺘﻰ

ﺑﻪ ﻳﮏ ﻧﮕﺎه آﺷﻨﺎ
ﺗﻤﺎم ﻫﺴﺘﻰ ﻣﺮا
ﮔﺮه زدی ﺑﻪ ﺗﺎر و ﭘﻮدت

در اﻧﺘﻬﺎی ﻛﻮﭼﻪ ﻫﺎ
دو ﺳﺎﻳﻪ ﻣﻰ رﺳﺪ ﺑﻪ ﻫﻢ
ﻳﻜﻰ ﻣﻨﻢ ﻳﻜﻰ ﻧﺒﻮدت

 

ﭘﺲ از ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ
ﻫﻮاﻳﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪ
ﺟﻨﻮن ﻣﺮا ﻧﺪﻳﺪه ﮔﺮﻓﺘﻰ

در آن ﻏﺮوب ﺳﺮد ﺧﺰان
ﺗﻮ را ﺻﺪا زدم ﻛﻪ ﺑﻤﺎن
وﻟﻰ ﺗﻮ ﻧﺎﺷﻨﻴﺪه ﮔﺮﻓﺘﻰ

چقدر این مقاله واستون مفید بود؟

روی ستاره ها کلیک کنید تا رایتون ثبت بشه

میانگین امتیازات 3 / 5. تعداد رای های شمرده شد: 5

اولین نفری باشید که به این مقاله رای میده!

منبع
موزیکدل

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا