معنی کلمه ی چاقو به انگلیسی همراه چند مثال
معنی کلمه ی چاقو به انگلیسی همراه با ۱۰ مثال کاربردی
معنی کلمه “چاقو” به انگلیسی “knife” است. در زیر برای شما چند مثال با کلمه ی چاقو برای شما آماده کرده ایم.
1. He used a sharp knife to cut the vegetables.
او از یک چاقوی تیز برای برش سبزیجات استفاده کرد.
2. She accidentally cut her finger with a kitchen knife.
او به طور تصادفی انگشت خود را با یک چاقوی آشپزخانه برید.
3. The chef skillfully wielded his knife to prepare the meal.
آشپز با مهارت چاقوی خود را برای آماده کردن غذا به کار برد.
4. He always carries a pocket knife with him for emergencies.
او همیشه یک چاقوی جیبی را برای مواقع اضطراری همراه دارد.
5. The knife had a serrated edge for cutting bread.
چاقو یک لبه دندانه دار برای برش نان داشت.
6. She used a butter knife to spread jam on her toast.
او از یک چاقوی کره برای مالیدن مربا روی تست خود استفاده کرد.
7. The criminal threatened the victim with a knife.
جنایتکار با یک چاقو به قربانی تهدید کرد.
8. The knife slipped from his hand and fell onto the floor.
چاقو از دست او سر خورده و روی زمین افتاد.
9. She used a knife to carefully peel the apple.
او از یک چاقو برای هشت مراقبانه پوست سیب استفاده کرد.
10. The chef sharpened his knives before starting to cook.
آشپز قبل از شروع به پخت و پز چاقوهای خود را تیز کرد.