بیوگرافی داریوش رفیعی: معرفی آثار + تراژدی مرگ
از بیوگرافی تا تراژدی مرگ داریوش رفیعی چیست؟
داریوش رفیعی یکی از شاعران قدیمی و خوش آواز ایرانی است اما قصه زندگی او کمی تلخ و کوتاه میباشد. او در اوج شهرت خود از دنیا رفت و این باعث شد تا به عنوان یکی از شاعران ارزشمند اما جوان ایرانی از او یاد شود. با این حال زندگی متمرکز او در حوزه هنری در طول 31 سال عمرش، شامل آثار مختلفی است. در میان آنها، همچنان آهنگهایی پیدا میشود که نغمه دلنشینی به خصوص برای پدربزرگها و پدران ما است. در این مقاله با ما باشید تا به بیوگرافی کامل داریوش رفیعی بپردازیم.
زندگینامه داریوش رفیعی
داریوش رفیعی یکی از آن جمله خوانندگان ایرانی است که در سال 1306 تقریبا 95 سال پیش به دنیا آمده است. در این مقاله میخواهیم به سرگذشت و زندگی این فرد بپردازیم که خواننده قطعات موسیقی زهره و گلنار میباشد. این هنرمند که از جمله فرزندان لطفعلی رفیعی بوده است که در آن زمان به عنوان نماینده مردم بم در مجلس شورای اسلامی فعالیت میکرده است. او در کودکی با گذراندن تحصیلات ابتدایی، سپس براساس علاقه خود، تحصیلاتش را ترک کرده و از بم (محل تولد) خارج و به تهران سفر کرد. به صورت خلاصه راجع به زندگینامه و بیوگرافی داریوش رفیعی میتوان گفت:
- نام و نام خانوادگی: داریوش رفیعی،
- تاریخ تولد: 4 دی ماه سال 1306،
- تاریخ درگذشت: 2 بهمن ماه سال 1337 در سن 31 سالگی،
- علت درگذشت: تزریق آمپول آلوده به کزاز،
- حرفه: خوانندگی،
- سالهای فعالیت: از دهه 1330 به بعد،
- سبک فعالیت: کلاسیک،
- سازها: تنبک،
- برادر: هوشنگ رفیعی،
- آهنگهای مشهور: آهنگ شب انتظار معروف به “شب به گلستان تنها، منتظرت بودم”
داریوش رفیعی را میتوان از جمله هنرمندان قدیمی در ایران دانست که او را به جهت خوانندگی قطعات موسیقی خاصش یعنی “زهره” و “گلنار” میشناسند. این خواننده اما در اوج جوانی خود درگذشت و نیز گزارش شده است که در سالهای آخر عمرش نیز به اعتیاد دچار شده بود.
داریوش رفیعی از بیوگرافی تا تراژدی مرگ
این هنرمند که در زمینه خوانندگی کار میکرده است، از نظر اسماعیل نواب صفا به عنوان ترانه سرا فعالیت میکرده است، همچون کسی بوده است که زندگی هنری داشته است. توصیف زندگی او را میتوان از نظر این هنرمند اینطور دانست که لاله زار را جولانگاه او و نیز ماشین قرمز همراهش بوده است. اما با وجود داستانهای عاشقانهای که از ایشان بیان میشود، او مرگ غم انگیزی داشته و زندگی پرهیاهو.
این هنرمند در ابتدا با بدیع زاده آشنا شد، سپس به رادیو رفت. او اما از گشادهرویی و نیز صدای بدیع زاده خوشش آمد. این دو توانستند رابطه دوستانه خوبی برقرار کنند و مانند اعضای یک خانواده به خانه خود رفت و آمد داشتند. پس از این ماجرا او با دو هنرمند دیگر به نامهای مصطفی گرگین زاده و نیز مجید وفادار آشنا شد و آثاری از جمله زهره، شب انتظار (شب به گلستان تنها منتظرت بودم) و گلنار را سرود.
با وجود این آثار و با توجه به علاقهاش به موسیقی محلی و نیز تن صدایی که داشت، توانست به سرعت مورد توجه و شهرت قرار بگیرد. شاید بتوان داریوش رفیعی را از دیدگاه یکی از افراد او یعنی اسماعیل نواب صفا اینطور توصیف کرد که او یک فرد با جنبوجوش جوانی، در عین حال با احساساتی سرشار، قلبی روشن و قامتی رسا است. چهره او همانند سبزه کشمیر بوده است که میتوانست صدها دل را به خود جذب کند. در زیر میتوانید عکسهایی از او را مشاهده کنید:
آهنگ های داریوش رفیعی
این هنرمند که از همان کودکی زندگی خود را در قسمت هنری برخلاف پدرش تنظیم کرده است، تاکنون بیش از 94 اثر هنری برای خود ثبت نموده که اگر بخواهیم تمام آن را نام ببریم، میتوان به جدول زیر اشاره کرد: (توجه کنید که مجموعه آثار این هنرمند تحت نام “کاروان عمر”با همت شهرام آقایی پور و در سال 1387 منتشر شده است.
بسوی تو | واویلا | دلبرا | صدای آشنا |
سلسله موی دوست | دشتستانی | خبر از عشق (غم عشق) | آن سرو که گویند |
نیش و نوش | هما | شب | گناه عشق |
جگرم | گلنار | محفل مستی | همچنان آسمان |
الهی | لشکر غم | صیاد و دانه | گاهی به نگاهی |
اه سحر | شیرین | تنها تویی۱ | بزم خصوصی زهره همراه با پیانو مرتضی محجوبی |
یار نازنین (دوصدایی با الهه) | نوری جان | تنها تویی۲ | یادی از هنرمندان (اعلام فوت رفیعی در سال ۱۳۳۷ با صدای تقی روحانی) |
یار سیه چشم (دوصدایی با الهه) | شکوه عاشق | من کیم | بزم خصوصی مجید وفادار و علی زاهدی و داریوش رفیعی |
بیم و امید (دوصدایی با الهه) | حسن گل | خنده عاشق | بزم خصوصی رفیعی بهمراه ضرب خودش و خانم نورالهدی مظفری دیماه ۱۳۳۷ |
ملکه گلها (دوصدایی با الهه) | خوبان عالم | دل دیوانه | یکنفس ای پیک سحری (سکوت شکسته) محفل خصوصی |
عاشق زار | مرگ عشاق | خلوتگه خیال | یادنامه هنرمندان سهیل محمودی |
کاروان عمر | باد بهاری | آندوست | صفحه ضرب رفیعی و ویلون یاحقی بیاد رضا محجوبی |
لاله رو | زهره | بخت آیینه ندارم | شب جدایی |
زلف پریشان | باد صبا | ساغر بی می | یک شاخه گل |
پریشان | عمر عاشقی | روز وصال | وعده وصال |
بازار جوانی | سخنی با دوست | خواب و خیال | ماه سرگردان |
نازنین | عاشق سرگردان | ره دل | شمشیر جفا |
مستانه | پیام آشنا | سودازده | |
حال ما را چه پرسی | دو زولفونت۱ | زلف بر باد مده | |
های گل ۱ | دو زولفونت۲ | کاردل | |
های گل۲ | شب انتظار | زلف | |
های گل۳ | رشته یاری | خنده به لب | |
شب رؤیایی (افسانه شب) | گلستان ویران | ای ماه | |
هستی سوز | گل | بیا تا گل برافشانیم |
در رابطه با ماجرای درگذشت این هنرمند ایرانی نیز میتوان به زمانهای اوج شهرتش اشاره کرد که در نهایت براثر آمپول آلودهای که به کزاز آغشته شده بوده است، به این بیماری دچار شد. در واقع او پس از شهرت به اعتیاد کشیده شد. بنا بر یک خاطره نقل شده از واب صفا، شدت اعتیاد در او به حدی بود که روزی که آنها به دیدنش رفتند، او را خواب در حالیکه یک ملحفه روی آن کشیده شده و روی آن پر از مگش است مشاهده کردند. علت مرگ او کزاز است. کزاز یک بیماری عفونی است که در آن اسپاسمهای عضلانی دردناکی ایجاد میشود و در موارد شدید میتواند منجر به شکستگی استخوانها بشود.
این هنرمند در آخرین روز عمرخ ود یعنی در 2 بهمن ماه سال 1337 در بیمارستان هزار تختخوابی که امروزه به نام بیمارستان امام خمینی تهران شناخته میشود، فوت کرده و اکنون در قبرستان ظهیرالدوله دفن شده است. این گورستان کوچک در میان امامزاده قاسم و تجریش قرار دارد و محلی برای دفع تعدای از هنرمندان به نام از جمله علیخان ظهیرالدوله، تعداد زیادی از هنرمندان ایران از جمله محمد تقی (ملک الشعرا) بهار، فروغ فرخزاد و نیز توفیق جهانبخت به عنوان اولین قهرمان کشتی آزاد ایران در تاریخ رقابتهای قهرمانی جهان است.
آهنگ زهره داریوش رفیعی
یکی از آهنگهای نوستالژیک داریوش رفیعی به نام زهره نام دارد که متن آن به صورت زیر میباشد:
یاد ازآن روزی که بودی زهره یار من!
دور از چشم رقیبان در کنار من!
حالیا خالی است جایت ای نگار من!
در شام تار من آخر کجایی زهره!
یاد داری زهره آن روزی که در صحرا!
دست اندر دست هم گردش کنان تنها!
راه می رفتیم و در بین شقایقها!
بود عالم ما را لطف و صفایی زهره!
بود هنگام غروب و آن روز پر زیبا!
ایستادیم از برای دیدنش آنجا!
تکیه تو بر سینه ام دادی سر خود را!
گفتیم و ما تنها بس رازهایی زهره!
چون یقین کردی که در عشقت گرفتارم!
طرد گشتی و نمودی اینچنین خارم!
خود نکردی فکر آخر نازنین یارم!
من همچو تو دارم آخر خدایی زهره!
بوی که داری!
ای باد صبا بهر خدا بوی که داری!
حبیبم بوی که داری!
این بوی خوش از سلسله موی که داری!
جانم جانم موی که داری!
حبیبم موی که داری!
خرم شده بستان ز تو ای باد بهاری!
این خرمی از روی که و بوی که داری!
بوی که داری!
ای عزیز بوی که داری!
آی ای کاش بدانستم یک آرزوی دل!
تا خود تو به دل آرزوی روی که داری!
تا خود تو به دل آرزوی روی که داری!
جانم جانم روی که داری!
عزیزم روی که داری!
آی یار دل آه ای دل!
ما روی دل از جمله جهان سوی تو داریم!
تو روی تو روی دل قبله جان سوی که داری!
عزیزم سوی که داری حبیبم سوی که داری!
گردیده مؤید گردیده مؤید ز چه فکر تو پریشان!
در سر مگر اندیشه گیسوی که داری!
ای عزیز دل!
در سر مگر اندیشه گیسوی که داری که داری!
این آهنگ یک اثر ماندنی از این هنرمند است که همواره از آن نام او با این آهنگ گره خورده است. اما منظور از زهره در این آهنگ در دید این هنرمند چه کسی است؟ از پرویز خطیبی راجع به این آهنگ اینطور نقل شده است که زمانی که در دفتر کارش در حال کار کردن بوده است، ناگهان داریوش به پنجره میکوبد و وارد میشود. در آن روز سرد که با بارش برف همراه بود، او با چشمان اشک آلود ترانه زهره را زمزه میکرد. همچنین نقل شده است که در هنگام مرگش در بیمارستان نیز همکاران و دوستانش این آهنگ را دسته جمعی برای او خواندند. اما واضح نیست که منظور از زهره در این آهنگ کیست؟ چراکه او عاشقان زیادی داشت که از جمله آن میتوان به پروین غفاری و پروین خیربخش (فروزان) اشاره کرد. اکبر لقا راجع به اینکه زهره کیست از او پرسید اما او با خیره شدن در یک نقطه، اشکش جاری میشد و دم نمیزد.
اما نشانهای از زهره توسط صمد پیوند، خواننده شیرازی بیان شده است. او که از علاقمندان و هنرمندان هم دوره ایشان بود، میگوید زهره به نظر او همان دختری شیرازی است که داریوش نتوانست به او برسد. با اینکه او سفرهایی به این شهر بعد از سال 1330 نیز داشت اما نتوانست ردی از او پیدا کند و در نهایت از مرگ او خبردار شد. همچنین در رابطه با زهر، او در آخرین ساعات عمرش که به بیمارستان میرفت، به پروین غفاری که همراه او بود گفت اگر فردی به نام زهره سراغش را گرفت، بگوید او را حلال کند. پس از چهارسال از آخرین روز مرگش، زنی به پروین زنگ میزند و خود را زهره معرفی میکند و میگوید برای او چه چیزی باقی گذاشته است؟ پروین میگوید او تا آخر عمر منتظرت بود و طلب حلالیت کرده است.
داریوش رفیعی به سوی تو
یکی دیگر از آهنگهای این هنرمند که با نام “بگو کجایی” نیز شناخته میشود، آهنگ به سوی تو است که با یک موسیقی سنتی و آهنگسازی مجید وفاداری همراه است. همچنین متن ترانه این آهنگ سروده عبدالله فاطمی است. این آهنگ در سال 1328 منتشر شده است. متن آهنگ به سوی تو از داریوش رفیعی به شرح زیر است:
به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو
سپیده دم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی
نشان تو، گه از زمین گاهی ز آسمان جویم
ببین چه بی پروا، ره تو میپویم، بگو کجایی
کی رود رخ ماهت از نظرم، نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی
به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی
فتادهام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی
یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
یک دم از خیال من نمیروی ای غزال من
دگر چه پرسی زحال من
تا هستم من، اسیر کوی توام، به آرزوی توام
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی
به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی
فتادهام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی
جالب است بدانید که این آهنگ بارها توسط افراد مختلفی اعم از مهران زاهدی، کوروس سرهنگ زاده، رضا صادقی، علی زند وکیلی، محمد معتمدی، عماد طالب زاده و افراد بسیاری دیگر بازخوانی شده است و این نشان دهنده جذاب و زیبا بودن آن ترانه است. همچنین جالب است بدانید که این آهنگ به عنوان ترانه پایانی فیلم “یه حبه قند” از رضا میرکریمی است که توسط مهران زاهدی در تیتراژ سریال اولین شب آرامش نیز به کار رفته است. این ترانه به صورت بازخوانی شده در تیتراژ پایانی سریال “نیاز” در ماه رمضان نیز پخش شده است و شما میتوانید در بخشی از قسمت دوم سریال شهرزاد نیز آن را مشاهده کنید.
داریوش رفیعی شب انتظار
آهنگ شب انتظار یکی دیگر از موسیقیهای به یادماندنی از این هنرمند جوان ایرانی است که شعر آن از محمد صناعی و ملودی آن با مجید وفادار بوده است. متن آهنگ به شرح زیر میباشد:
شب؛ به گلستان تنها… منتظرت بودم
باده ی ناکامی؛ در هجـــرِ تو، پیمودم
منتظرت بـودم… منتظرت بــودم
آن شبِ جان فرسـا؛ من، بی تو نیاسـودم
وه که شدم؛ پیـر از غم… آن شب وُ فرسودم
منتظرت بودم… منتظـرت بـودم
بودم همه شب؛ دیـده به ره، تا به سحـرگاه
ناگه چو پری؛ خنده زنان، آمدی از راه
غم ها به ســر آمد
منتظـرت بودم… منتظرت بـودم
پیش گل ها؛ شاد وِ شیدا می خرامید… آن قامتِ موزونت
فتنه ی دوران؛ دیده ی تو
از دل وُ جان؛ من شده، مفتونت
در آن عشق وُ جنون؛ مفتونِ تو بودم
اکنون از دلِ من بشنو تو، سرودم
منتظـرت بودم… منتظـرت بــودم
منتظرت بــودم… منتظرت بــودم
زنگِ غمِ دوران؛ از دل بزدودم
داریوش رفیعی منتظرت بودم
آهنگ منتظرت بودم همان آهنگ “شب انتظار” از این هنرمند است که بیانگر صدای عشقهای قدیمی است.
یکی از ویژگیهای شخصیتی این هنرمند را میتوان برقرار ارتباط با دیگران دانست. او با دیگران زود ارتباط میگرفت که به همین خاطر به او لقب رفیقباز نیز دادهاند. این هنرمند در خوانندگی، سبک ادیب خوانساری را دنبال میکرده است (به گفته پرویز خطیبی). این هنرمند البته زندگی ثروتمند و ولخرجی نیز داشته است که میتوان به ماشین کروکی آخرین مدل او و شرکت در مجالس مختلف اشاره کرد. اگر میخواهید راجع به مجموعه ترانههای او بیشتر بدانید، میتوانید کتاب “راز شمع” اثر مسعود زرگر را بخوانید.
داریوش رفیعی گلنار
گلنار نام یکی دیگر از آهنگهای داریوش رفیعی است که متن آن به صورت زیر میباشد:
کجایی که از غمت ناله میکند عاشق وفادار گلنار
کجایی که بی تو شد دل اسیر غم دیده ام گهر بارگلنار
دمی اولین شب آشنایی و عشق ما به یاد آر گلنار
در آن شب تو بودی و عشق و عشرت و آرزوی بسیار
چه دیدی از من حبیبم گلنار که دادی آخر فریبم گلنار
نیابی ای کاش نصیب از گردون که شد نا کامی نصیبم گلنار
بود مرا در دل شب تار آرزوی دیدارتا به کی پریشان
تا به کی گرفتار یا مده مرا وعده وفاراز خود نگهدار
یا به روی من خنده ها بزن قلب من به دست آرچه
دیدی از من حبیبم گلنارکه دادی آخر فریبم گلنار
نیابی ای کاش نصیب از گردونکه شد نا کامی
نصیبم گلنار لب خود بگشا
به سخن گلنار دل زارم را مشکن گلنار نشوی عاشق
ز کجا دانی چه کشد هر شب دل من گلنار
داریوش رفیعی شب به گلستان تنها
آهنگ شب به گلستان تنها همان آهنگ منتظرت بودم و یا آهنگ قدیمی “شب انتظار” است که به زیبایی با صدای داریوش رفیعی سروده شده است.
داریوش رفیعی مستانه
آهنگ مستانه که با عبارت “آهنگ نازنینم مه جبینم” نیز شناخته میشود، زیبای دیگر از این هنرمند است که در آلبوم زهره قرار دارد و به سبک سنتی در سال 1359 منتشر شده است.
متن این آهنگ به شرح زیر میباشد:
رختخواب مرا مستانه بنداز طبیب دردم
تو پیچ پیچ ره میخانه بنداز طبیب دردم
نازنینم مه جبینم
بخوابم بلکه در خوابت ببینم
عزیزُم باغ بودُم تو نبودی جای تو خالی
به دل مشتاق بودُم جای تو خالی
خدا به دردُم
دلربایم مه لقایم
عزیز جون تو کجایی من کجایم؟
تا بودُم سوزن دست تو بودُم خدا میدونه
میون پنجه و شست تو بودُم خدا میدونه
اجل اومد که از من جون بگیره، عزیز ندادُم
ندادُم جان که پابند تو بودُم طبیب دردم
نازنینم مه جبینم
بخوابم بلکه در خوابت ببینم
از هنرمندان هم دوره و نزدیک به او میتوان به جواد بدیعزاده، کوروس سرهنگزاده، نواب صفا، پرویز خطیبی و پرویز یاحقی اشاره کرد که در زندگی هنری با شهرت و جذاب او نقش مهمی داشتند. جالب است بدانید این هنرمند دارای روحیه ورزشکارانهای نیز بوده است. او که زمانی از زندگیاش بوکسور بوده است که این را میتوان یکی از تناقضهای زندگی لطف و شخصیت او دانست. همچنین اعتیاد او باعث شد تا سرانجام مرگ به سراغش بیاید. دیدگاه او در زندگی را میتوان از زبان کوروس سرهنگزاده به نقل از داریوش بیان کرد که میگوید زندگی را بین در حد عرض و فاصله بین دو انگشت دست میبیند.
بیوگرافی شبنم مقدمی و همسرش را در این قسمت مطالعه کنید.
همسر داریوش رفیعی
داریوش رفیعی، که زندگی او با رازها و اخبارهای مختلفی از روابطش به خاک سپرده شده بود، ازدواج نکرده است. اما در رابطه با همسرش میتوان به 3 زن در زندگی او اشاره کرد:
- زهره: زنی که پیشتر هم توضیح دادیم که او عشق دوران جوانیاش بوده است. اون یک زن شیرازی (و یا به روایت دیگران یک زن اهل بم) بوده است که داریوش رفیعی نتوانست به وصال او برسد.
- پروین غفاری: دومین زنی است که او در آخرین لحظات زندگیش نیز همراه او بوده است. این زن که به او علاقمند بوده است نیز مصاحبهای با مدیر وبلاگ داریوش رفیعی راجع به او داشته است.
- حساس: نام زنی دیگر است که به گفته پروین غفاری، عامل اعتیاد او بوده است.
البته قبل از زمان مرگش نیز مبتلا شدن او به کزاز توسط مدیر داروخانه عدالت (آقای لاریجانی) اشاره شده است. در آخرین روز عمرش، او به همراه مادر و زن دیگری، در حالیکه از شدت درد به خود میپیچید برای رفتن به بیمارستان منتظر اتومبیلی بودند. در آن زمان تشخیص داده شده بود که او کزاز دارد، در حالیکه آنها به تشخیص اشتباه پزشکان و عدم درنظر گرفتن پیشنهاد آقای لاریجانی واکسن کزاز نزده بودند. او در آخرین روزهای زندگیش، میدانست که دیگر زنده نمیماند، به همین خاطر با خانوادهاش رفتار محبت آمیزی داشت. اما طولی نکشید که درد به سراغش آمد و او با فریاد گفت: تمام شد.